خاقانیا قبول و رد از کردگار دان


زو ترس و بس که ترس تو پا زهر زهر اوست

دیوان فرشتگانند آنجا که لطف اوست


مردان، مخنثانند آنجا که قهر اوست

هر حکم را که دوست کند دوستدار باش


مگریز و سر مکش همه شهر شهر اوست